مهد کودک
سلام نفس مامان سلام همه زندگیم نمیدونم الان که داری این پست رو میخونی چند سالته من زنده هستم نیستم نمیدونم هیچی ولی برات میخوام از شیطنتات بگم امروز خیلی شیرینه واسم خیلی زیاد مامانی الان یه 2 هفته ای هست که دوباره پروژه بردن به مهد رو آغاز کردم خدایی میکشی دقیقا من رو تا ببرمت مهد انقدر که گریه میکنی خیلی ناراحت میشم وقتی گریه هات رو میبینم ولی مجبورم نشون ندم بخاطر خودت پسرم دیگه داره بزرگ میشه 2 سالش تموم شده باید بره مهد دیگه چیزای خوب خوب یاد بگیره تو خونه جز آشپزی کردن و چسبیدن به مامانی که کار دیگه ای نمیکنی گلک مامان پس از دستم ناراحت نشو پسرم . صبح که بیدار میشی خودت کیفت رو بر میداری میری سمت در میگی بریم ( ولی منظور...
نویسنده :
مامان مریم
9:29